(نگاه مثبت)

چندین سال قبل برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم،
سه چهار ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود كه یك كار گروهی برای دانشجویان تعیین شد كه در گروه های پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد.
دقیقا یادمه از دختر آمریكایی كه درست توی نیمكت بغلیم مینشست و اسمش كاترینا بود پرسیدم كه برای این كار گروهی تصمیمش چیه؟
گفت اول باید برنامه زمانی رو ببینه، ظاهرا برنامه دست یكی از دانشجوها به اسم فیلیپ بود.
پرسیدم فیلیپ رو میشناسی؟

داستان کوتاه اما...

كه ,برنامه ,كار ,گروهی ,پرسیدم ,فیلیپ ,بود پرسیدم ,كار گروهی ,برنامه زمانی ,كاترینا بود ,و اسمش

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

narvanifa مطالب اینترنتی وبگاه اختصاصی نوید کاظمی اسکی G - T - A مطالب اینترنتی بی خیالِ دنیا 100329661 narvantris دکتر سملوایز پردۀ ِ پندار